جدول جو
جدول جو

معنی سام رزم - جستجوی لغت در جدول جو

سام رزم
(رَ)
آنکه چون سام جنگ کند:
جم سیری و سام رزم و دارا بزمی
رستم کرداری و فریدون کاری.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فلزی سخت به رنگ خاکستری که در رآکتورهای اتمی به منظور جذب نوترون کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ مِ زَ)
داهیه.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رِ)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رِ)
کفتار. (المرصع) (از المنجد) (منتهی الارب). مقلوب است از ام عمرو. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ)
است. (المرصع). کون. (آنندراج) (از اقرب الموارد). در اقرب المواردام العزم با الف و لام است. و رجوع به ام العزم شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رَ شَ)
کفتار. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رُ)
مکۀ معظمه. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع). مکه را گویند بمناسبت رحمتی که خداوند به این شهر عطا فرموده است. (از المرصع) ، داهیه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
دو تن که با یکدیگر جنگ کنند:
همان کشتگان را به خسرو نمود
بگفت آنکه هم رزم هرکس که بود.
فردوسی.
کجا بارۀ او کند موی تر
شودخشک هم رزم او را جگر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا